تاريخ : 1393/02/14
آيت الله حسيني قزويني
ادله عقلي امامت / شجاعت اميرمؤمنان عليه السلام
مجري :
از شما سپاسگذاريم که بيننده برنامه حبل المتين هستيد . برنامه اي که در آن قصد داريم تاريخ اسلام را مورد بحث و بررسي قرار دهيم و در يک واکاوي عالمانه اتفاقاتي را که در صدر اسلام به وجود آمده را براي شما مطرح مي کنيم و عمده مطالبي هم که بيان مي شود ، از کتب اهل سنت هست . به خاطر اين که هم برادران اهل سنت ما راحت تر ارتباط برقرار کنند و هم اين که اسناد حقانيت اهل بيت (عليهم السلام) بر همگان آشکار شود .
طبق روال هميشگي برنامه ، در خدمت استاد عزيز و ارجمند ، حضرت آيت الله حسيني قزويني هستيم .
حضرت آيت الله حسيني قزويني :
بنده قبل از اين که آقاي محسني سؤالات خود را بپرسند ، چند نکته را بيان کنم .
در روز هاي اخير تکفيري ها در گوشه و کنار اين جهان ، به ويژه عراق و سوريه و مصر و در جاهاي ديگر ، تحرکات نادرست و خلاف اسلام و خلاف انسانيت را شروع کرده اند و تلاش دارند که روحيه تکفيري و آدم کشي را به ديگر نقاط جهان هم سرايت دهند و بدشان هم نمي آيد که کشور ايران را هم درگير اين قضايا بکنند و براي اين کار هم از هيچ کوششي دريغ نمي کنند .
بنده در اين جا از عزيزان و بزرگواران به ويژه صاحبان رسانه ؛ چه رسانه هاي شيعه و چه رسانه وهابي تقاضا دارم دقت کنند که اين اختلاف ميان امت اسلامي ، اختلاف ميان شيعه و سني ، از فتنه هايي است که آتش آن توسط دشمنان اسلام برافروخته مي شود . اين ها براي اين که در مقابل جريان رو به گسترش گرايش جوانان به سمت اسلام را بگيرند ، بهترين راهشان ايجاد درگيري ها و کشت و کشتار در کشور هاي اسلامي را انجام مي دهند .
ما اگر هر گونه حرکتي انجام بدهيم که اين حرکت موجب اختلاف بين شيعه و سني شود ، اگر در گذشته به عنوان يک حکم شرعي ، خلاف شرع و حرام نگاه مي کرديم ،امروز از اشد محرمات است و چه بسا اين ايجاد اختلاف از گناهاني است که مي شود ادعا کرد گناه نابخشودني است . فرقي نمي کند اين ايجاد اختلاف از طرف شيعه باشد يا توسط سني باشد .اين هم علاوه بر پشتوانه قرآني و سنتي ، عقل سالم هم حکم مي کند از کاري که موجب اختلاف مي شود ، پرهيز کنيم .
گذشته از اين که مراجع و بزرگان ما ، فتوا داده اند که هرگونه ايجاد اختلاف يا جسارت به نماد ها و مقدسات اهل سنت ، گناهي نابخشودني است و از طرف ديگر هم اهانت هايي که امروز در شبکه هاي تکفيري ـ شيطاني نسبت به مقدسات شيعه مي شود ، اين هم باعث ايجاد شعله هاي فتنه و اختلاف ميان شيعه و سني مي گردد .
لذا درخواست ما از همه اين است که مقداري دقت کنند ، از هر طرف که کشته شوند ، گوينده لااله الا الله است و هيچ فرقي نمي کند ؛ و حتي همان تعبير اميرالمؤمنين (عليه السلام) به مالک اشتر نخعي که مي فرمايد :
إما اخ لک في الدين او نذير لك في القلب
اين کساني که در مصر هستند يا برادر ديني تو هستند يا برادران خلقتي تو هستند .
حتي ما همين کشت و کشتاري که امروز در اوکراين انجام مي شود ، قلب هر انساني را به درد مي آورد . اين ها انسان هستند؛ ولو اين که مسلمان نباشند. اين مشکلات و در گرفتاري ها در حقيقت موجب نا امني در گوشه و کنار اين جهان پهناور است .
نکته بعدي اين است که بعضي ها در کشور خودمان هستند که به دنبال سوژه هستند تا آتش اين فتنه ها را شعلهور تر کنند . چندي قبل حضرت آيت الله مکارم شيرازي در رابطه با موضوع اين که بعضي استان ها کارهايي انجام مي شود و زمين هايي توسط سلفي ها خريداري مي شود يا بحث تکثير نسل وغيره که ايشان بر مبناي گزارشات مستند و مستدلي بود که مطرح کردند . ديديم که بعضي از افراد آمده اند اين مسائل را در بوق و کرنا گذاشته اند .
بعضي ها بيانيه صادر کردند ، يا بعضي از ته مانده هاي دوره ششم مجلس شوراي اسلامي هستند که دهانشان جز به هتاکي باز نمي شود ، به مرجعيت اهانت و جسارت کرده اند ، اين قضيه سپري شد .
اخيرا باز آيت الله مکارم شيرازي بحثي را شروع کردند که در بعضي از دانشگاه ها افراد علي اللهي را جزء هيئت علمي دانشگاه کرده اند و يا اين که توقعات را در بعضي ها بالا برده اند ، اين ها به طور معمول عمل کنند که توقعات بالا نرود .
باز ديديم که هتاکاني که با اين شبکه هاي وهابي هميشه در تماس هستند ، شروع به اهانت و جسارت کردند و رکيک ترين مطالب را نسبت به ساحت مقدس مرجعيت بيان نمودند و گفت که شما رهبر هستي يا مقام معظم رهبري .
معلوم مي شود که هنوز از الفباي فرهنگ شيعه خبر نداري و لياقت اين را نداري که حتي نام اين مرجع را ببري ، نداري و اگر قرار به نقد کردن باشد بايد بزرگ ترين مفتي هايتان بيايند و نقد کنند . شما اگر تابع رهبر هستي و براي رهبري احترامي قائل هستي ،اين همه هتاکي ها و اين همه تماس با شبکه هاي تکفيري ـ شيطاني نشان دهنده اين است که تو به هيچ چيز پايبند نيستي .
ثانيا: مگر خود رهبري بار ها نگفته اند که مسئوولين دولت و رأساي جمهور موظفند به نصيحت هاي مشفقانه مراجع عظام تقليد گوش کنند و خود ايشان هم وقتي به قم مي آيند با مراجع ديدار و مشورت دارند ، گذشته از اين که مراجع بزرگوار در داخل کشور دهها ميليون مقلد دارند و مردم در مسائل فقهي و سياسي عمدتا ملاک عمل را نظر مرجع خود قرار مي دهند .
مراجع عظام ما که مثل مفتي هاي سر سپرده شما ، چشم و گوش بسته هر آنچه که دولتمردان گفتند ، تأييد کنند و بله قربان گوي آن ها باشند . الحمد لله مراجع ما در گذشته و حال در صحنه حاضر هستند و هر گونه انحرافي که ايجاد شود ، اظهار نظر مي کنند و مردم از مراجع تبعيت دارند .
همه مردم ما معتقديم که هر کسي با هر دين و مذهبي چه مسلمان و چه غير مسلمان ، بايد به حقوق قانوني و مسلم خود برسند و هيچ کس ادعا نکرده اقليت هاي مذهبي از حقوقي که در قانون اساسي آمده ، نهي شود و اين ظلم است و در آن هيچ شک و شبهه اي نيست ؛ يعني چنانچه يک اهل سنت از حقوق قانوني خود بخواهد محروم شود و اين ظلم و جنايت است و هيچ فرد و هيچ مرجعي قبول نمي کند که يک سني از حقوق خود محروم و به او ظلم شود .
اين بزرگوار هم فرموده اند که به صورت معمول عمل شود تا ادعا ها و توقعات بالا نرود . زماني که شما برخلاف توقعات شروع به امتياز دادن مي کنيد ، فرقي نمي کند که فرد شيعه باشد يا سني ، توقعات او بالا مي رود و انتظارات زيادي را دارد .
لذا از عزيزان اهل سنت تقاضا مي کنيم که بيدار باشند و به سخنان بعضي از فتنه گران که از هيچ گونه جسارت و توهين به مراجع ابايي ندارند ، گوش ندهند . نظر خود آيت الله مکارم شيرازي که بارها و بارها در اين شبکه خوانده شد ، اين است که هر گونه اهانت و توهين به مقدسات اهل سنت خلاف شرع و حرام است . قطعا هم حقوقي قانوني که اهل سنت دارند ، مورد تأييد مراجع و بزرگان ما است و هيچ کس نسبت به اين حقوق تعرضي ندارد .
مجري :
اگر خاطر شريف شما باشد در جلسات گذشته ما ادله عقلي امامت را مطرح کرده و جلسات متعددي در خدمت شما عزيزان بوديم . سه شاخصه اي که علماي اهل سنت براي يک حاکم اسلامي و کسي که مي خواهد امام يک جامعه باشد را مطرح کرديم . حاکم اسلامي بايد علم ، شجاعت و عدالت را داشته باشد تا بتواند رهبري و حاکميت يک جامعه را بتواند به عهده بگيرد .
در بحث علم که يک بحث مفصل بود و به صورت مقايسه اي هم عمل شد ، تقديم حضور شما کرديم . بنده از حضرت استاد خواهش مي کنم که بحث علم را به صورت خلاصه بيان نموده تا وارد بحث جديد يعني بحث شجاعت شويم . حاکم اسلامي به قول آقاي ايجي و ديگر بزرگان کلامي اهل سنت ، بايد اين خصوصيت را داشته باشد و در ادامه سؤالات مربوط به اين مبحث را خواهيم پرسيد .
ادله عقلي امامت :
1 . اعلميت
2 . اشجعيت
3 . اعدليت
اعلميت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان نبي مکرم (صلي الله عليه و آله)
حضرت آيت الله حسيني قزويني :
ما در گذشته از قاضي عضد الدين ايجي ، تفتازاني ، سيد جرجاني بيان کرديم که ملاک افضليت امام و خليفه ، اعلميت ، اشجعيت و اعدليت او است . ما در رابطه به اعلميت اميرالمؤمين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) مفصلا سخن گفتيم ؛ از جمله حديث :
أنا مدينة العلم وعلي بابها
من شهر علم هستم و علي باب أن شهر مي باشد .
اين حديث را حدود چهارده تن از علماي اهل سنت ، شهادت به صحت روايت داده اند و حدود هشت تن از بزرگان گفته اند که «مدينه العلم» از القاب امير المؤ منين علي بن ابيطالب (عليه السلام) است ، مطرح کرديم . هم چنين اعلميت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) را از کتب عزيزان اهل سنت مفصل مطرح کرديم . هم چنين بحث اعلميت را از زبان مبارک نبي مکرم اسلام (صلي الله عليه و آله) بيان نموديم :
1 ) علي بن ابيطالب اعلم الناس :
محمد بن يوسف صالحي شامي متوفاي 942 هـ مينويسد:
روي ابو نعيم عن علي (عليه السلام ) قال : قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) : علي بن ابيطالب (عليه السلام ) اعلم الناس بالله واكثر الناس حيا وتعظيما لاهل لأهل لا اله الا الله .
رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند :علي بن ابيطالب (عليه السلام) عالم ترين مردم است ...
صالحي شامي ، محمد بن يوسف ، سبل الهدي والرشاد ، ج1 ، ص 298 ، چاپ دار الکتب العلميه بيروت
2 ) علي بن ابيطالب اعلم الناس بعدي
وروى الديلمي عن أنس - رضي الله تعالى عنه - أن رسول الله صلي الله عليه وآله قال : أعلم الناس بعدي علي بن أبي طالب
رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند : علي بن ابيطالب (عليه السلام) عالم ترين مردم بعد از من است .
صالحي شامي ، محمد بن يوسف ، سبل الهدي والرشاد ، ج1 ، ص 291
3 ) علي بن ابيطالب اعلم امتي من بعدي
سيوطي مينويسد:
قال النبي صلي الله عليه وآله : اعلم امتي من بعدى علي بن ابيطالب (عليه السلام )
سيوطي از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل مي کند که عالمترين امت من بعد از من علي بن ابيطالب (عليه السلام) است .
سيوطي ، جامع الاحاديث ، ج1 ، ص 491
4 ) علي اکبر امتي علما
5 ) علي اکثر اصحابي علما
6 )علي اعلم المؤمنين علما
علي بن ابيطالب (عليه السلام) اعلم مؤمنين از نظر علم است .
7 ) علي اکثر المسلمين علما
8 ) اعطي علي تسعة اجزاء العلم
علي بن ابيطالب (عليه السلام) نود در صد علم را در اختيار دارد كه در آن ده درصد هم شريک هستند .
اعلميت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان صحابه
1 )اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان عايشه
2 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان سعد بن وقاص
3 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان عمر بن خطاب
4 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان ابن عباس
5 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان ابن مسعود
6 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان اسود بن يزيد
7 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان ابو طفيل
كه ايشان از صحابه پير و مسن رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بود و تا سال 410 هـ زنده بود .
اعلميت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان تابعين
1 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان شعبي
2 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان عطاء
3 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان سعيد بن مسيب
اعلميت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) از زبان علما اهل سنت
1 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان نووي
نووي مينويسد:
وسؤال كبار الصحابة ورجوعهم إلي فتاويه وأقواله في المواطن الكثيرة والمسائل المعضلات مشهور .
نووي نقل مي كند که سؤال کبار صحابه و رجوع آن ها به فتاوي و اقوال اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) در جاهاي مختلف و معضلات و مسائل ، مشهور است .
محيي الدين بن شرف ، نووي ، تهذيب الاسماء واللغات ، ج 1 ، ص 317
2 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان ملا علي قاري
3 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان ايجي
4) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان تفتازاني
5) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان مناوي
6 ) اعلميت علي بن ابيطالب (عليه السلام ) از زبان زرقاني
اين ها همه اعلميت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را به صراحت مطرح کرده اند و آن روايات مشهوري که ابن عباس ده فضيلت بينظير براي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) مطرح مي کند و مي گويد :
أخبرنا أبو بكر أحمد بن جعفر بن حمدان القطيعي ببغداد من أصل كتابه ثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثني أبي ثنا يحيى بن حماد ثنا أبو عوانة ثنا أبو بلج ثنا عمرو بن ميمون قال إني لجالس عند بن عباس إذ أتاه تسعة رهط فقالوا يا بن عباس إما أن تقوم معنا وإما أن تخلو بنا من بين هؤلاء قال فقال بن عباس بل أنا أقوم معكم قال وهو يومئذ صحيح قبل أن يعمى قال فابتدؤوا فتحدثوا فلا ندري ما قالوا قال فجاء ينفض ثوبه ويقول أف وتف وقعوا في رجل له بضع عشرة فضائل ليست لأحد غيره وقعوا في رجل قال له النبي صلي الله عليه وسلم لأبعثن رجلا لا يخزيه الله أبدا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله فاستشرف لها مستشرف فقال أين علي فقالوا إنه في الرحى يطحن قال وما كان أحدهم ليطحن قال فجاء وهو أرمد لا يكاد أن يبصر قال فنفث في عينيه ثم هز الراية ثلاثا فأعطاها إياه فجاء علي بصفية بنت حيي .
قال بن عباس ثم بعث رسول الله صلي الله عليه وسلم فلانا بسورة التوبة فبعث عليا خلفه فأخذها منه وقال لا يذهب بها إلا رجل هو مني وأنا منه فقال بن عباس وقال النبي صلي الله عليه وسلم لبني عمه أيكم يواليني في الدنيا والآخرة قال وعلي جالس معهم فقال رسول الله صلي الله عليه وسلم وأقبل على رجل منهم فقال أيكم يواليني في الدنيا والآخرة فأبوا فقال لعلي أنت وليي في الدنيا والآخرة قال بن عباس وكان علي أول من آمن من الناس بعد خديجة رضي الله عنها قال وأخذ رسول الله صلي الله عليه وسلم ثوبه فوضعه على علي وفاطمة وحسن وحسين وقال إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا قال بن عباس وشري علي نفسه فلبس ثوب النبي صلي الله عليه وسلم ثم نام مكانه قال بن عباس وكان المشركون يرمون رسول الله صلي الله عليه وسلم فجاء أبو بكر رضي الله عنه وعلي نائم قال وأبو بكر يحسب أنه رسول الله صلي الله عليه وسلم قال فقال يا نبي الله فقال له علي إن نبي الله صلي الله عليه وسلم قد انطلق نحو بئر ميمون فأدركه قال فانطلق أبو بكر فدخل معه الغار قال وجعل علي رضي الله عنه يرمي بالحجارة كما كان رمي نبي الله صلي الله عليه وسلم وهو يتضور وقد لف رأسه في الثوب لا يخرجه حتى أصبح ثم كشف عن رأسه فقالوا إنك للئيم وكان صاحبك لا يتضور ونحن نرميه وأنت تتضور وقد استنكرنا ذلك فقال بن عباس وخرج رسول الله صلي الله عليه وسلم في غزوة تبوك وخرج بالناس معه قال فقال له علي أخرج معك قال فقال النبي صلي الله عليه وسلم لا فبكى علي فقال له أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه ليس بعدي نبي إنه لا ينبغي أن أذهب إلا وأنت خليفتي قال بن عباس وقال له رسول الله صلي الله عليه وسلم أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة قال بن عباس وسد رسول الله صلي الله عليه وسلم أبواب المسجد غير باب علي فكان يدخل المسجد جنبا وهو طريقه ليس له طريق غيره قال بن عباس وقال رسول الله صلي الله عليه وسلم من كنت مولاه فإن مولاه علي ....
.... مردي که ده فضيلت دارد و کسي غير از امير المؤمنين علي بن ابيطالب ﴿عليه السلام ) اين فضائل را ندارد...
حاکم نيشابوري ، محمد بن عبد الله ، مستدرک علي الصحيحين ، ج2 ، ص 143
اين مطالب خلاصه اي از برنامه هاي گذشته ما بود و اين که شکي نيست که امير المؤمنين علي بن ابيطالب ﴿عليه السلام ) تنها کسي است که بعد از نبي مکرم اسلام ﴿صلي الله عليه و آله ﴾ اعلم ترين صحابه بوده است .
مجري :
بخشي که حضرت استاد آن را بيان نکردند و بسيار مفصل هم بود ، بحث مقايسه بود و آن اين که کساني که بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) آمدند و داعيه خلافت را داشتند ، در مقايسه با حضرت امير (عليه السلام) چگونه بودند و در چه مقامي قرار داشتند .
اين فصل ، فصل اعلميت امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) براي شاخصه امامت بود و الان فصل جديدي را در باره شجاعت آن حضرت مي خواهيم شروع کنيم.
حضرت استاد ! ما اگر بخواهيم از شما سؤال کنيم در باره اشجعيت و شجاع بودن اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) نسبت به ديگر صحابه ، آيا در اين باره در کتب اهل سنت هم مطالبي يافت ميشود يا نه ؟
حضرت آيت الله حسيني قزويني :
2 ) شجاعت
شرائط امام نزد اهل سنت
يکي از چيزهايي که ما قبلا هم بيان کرده بوديم عبارتي را که عضد الدين ايجي دارد :
قال عضد الدين الايجي المتوفي 756 هـ : المقصد الثاني في شروط الإمامة :
الجمهور على أن أهل الإمامة مجتهد في الأصول والفروع ليقوم بأمور الدين ذو رأي ليقوم بأمور الملك شجاع ليقوى على الذب عن الحوزة وقيل لا يشترط هذه الصفات لأنها لا توجد فيكون اشتراطها عبثا أو تكليفا بما لا يطاق ومستلزما للمفاسد التي يمكن دفعها بنصب فاقدها نعم يجب أن يكون عدلا لئلا يجوز .
مقصد دوم از شرايط امام است که همه اهل سنت بر اين عقيده است که امام در اصول و فروع مجتهد باشد که بتواند مسائل ديني را بر پا کند و شجاع باشد تا بتواند از حوزه اسلام دفاع نمايد و عادل باشد تا ظلمي صورت نگيرد .
ايجي ، عضد الدين ، المواقف ، ج 3 ، ص 585
سيد جرجاني همين مطلب را شرح مي دهد :
الشجاعة : ذو رأي وبصارة بتدبير الحرب و ترتيب الجيوش وحفظ الثغور (ليقوم بامور الملك الشجاع) قوي القلب (ليقوي علي الذب عن الحوزة ) والحفظ لبيضة الاسلام بالاثبات في المعارك ... او لا يهوله ايضا اقامة الحدود وضرب الرقاب .
دومين شرط امامت : شجاعت است که امام بايد صاحب راي و نظر و بصيرت نسبت به جنگ و صلح باشد ، در چگونگي آرايش دادن سپاه اسلام مهارت داشته باشد . از مرزهاي اسلامي محافظت کند ، قوي القلب باشد يعني زماني که دشمن را ديد ، پا به فرار نگذارد . در حفظ حوزه اسلامي ثابت قدم باشد ، در اقامه حدود و گردن زدن دشمنان اسلام ، او را به وحشت نياندازد .
شرح المواقف ، قاضي جرجاني ، ج 8 ، ص 350
اين بحثي است كه بزرگانشان نسبت به اين سه شاخه ادعاي اجماع دارند . ابن ابي الحديد معتزلي که از علماي اهل سنت است ؛ ولي بعضي ها سعي دارند که ايشان را به پاي شيعه بگذارند . ابن ابي الحديد از ابتداي اين کتاب تلاش مي کند که حقانيت ابوبکر و عمر و عثمان را ثابت کند . مطلع کتابش هم اين است که الحمدلله الذي قدّم المفضول علي الفاضل .
يعني اگر کسي در سني بودن ابن ابي الحديد شک کند ، بايد به عقل او شک کرد ، مگر اين که انسان بي عقل يا معاند باشد .90 در صد از کتاب شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ، در جهت تقويت مباني اعتقادي اهل سنت است و 10 در صد آن هم فضايل امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) است که بي پرده نقل کرده است . آن حرف هايي که ذهبي مي گويد : يجب طيه و اخفاءه عن الناس : واجب است بعضي از مطالبي که در مذمت صحابه است از مردم مخفي و نابود کنيم .
ايشان معتقد به اين مسئله نبوده ؛ بلکه معتقد به اين بود که تاريخ به همان صورت که هست ، نقل شود . ابن أبي الحديد نقل مي کند :
وروى أبو بكر الأنباري في أماليه أن علياً رضي الله عنه جلس إلى عمر في المسجد ، وعنده ناس ، فلما قام عرض واحد بذكره ، ونسبه إلى التيه والعجب ، فقال عمر : حق لمثله أن يتيه والله لولا سيفه لما قام عمود الإسلام ، وهو بعد أقضى الأمة وذو سابقتها وذو شرفها ؟ فقال له ذلك القائل : فما منعكم يا أمير المؤمنين عنه ؟ قال : كرهناه على حداثة السن وحبه بني عبد المطلب .
ابن ابي الحديد از ابو بکر انباري در امالي او نقل مي کند که حضرت علي (عليه السلام) در مسجد نشسته بود و عده اي از مردم به همراه عمر هم آن جا بودند . يک نفر بلند شد و به امير المؤمنين (عليه السلام) اهانت کرد . عمر گفت : اين کلام ثابت مي کند که گوينده آن يک انسان سرگردان و عاجز است . به خدا قسم اگر شمشير علي بن ابيطالب (عليه السلام) نبود ، پرچم اسلام برافراشته نمي شد و با شرف ترين و با سابقه ترين امت است .
آن فرد زماني که ديد خليفه دوم از امير المؤمنين (عليه السلام) تعريف و تمجيد مي کند ، گفت : اگر اين طور بود ، چرا نگذاشتيد که علي بن ابيطالب (عليه السلام) به خلافت برسد ؟ خليفه دوم گفت : به خاطر اين که علي بن ابيطالب (عليه السلام) جوان بود و سن کمي داشت و دودمان عبد المطلب را دوست داشت .
ابن ابي الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 12 ، ص 51
اگر توجه کنيد مي بينيد که از همان روز هاي نخستين که در گيري بين سپاه اسلام و سپاه کفر آغاز شد ، از جنگ بدر ، احد ، خندق و… آيا جز شمشير اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) چيزي ديگري باعث پيروزي اسلام شد ؟ يعني در هر کجا که سخن از پيروزي اسلام در جنگ ها شد ، حرف اول را شمشير امير المؤمنين (عليه السلام) مي زند .
در خلافت جوان بود و کم سن وسال ؛ اما زماني که در جنگ ها پيروزي نصيب مسلمانان مي شد ، در آن جا جوان نبود . زماني که در حنين و احد همه فرار کردند و امير المؤمنين (عليه السلام) پروانه وار دور وجود مبارک پيامبر بزرگوار اسلام (صلي الله عليه و آله) چرخيد و نگذاشت کوچک ترين صدمه اي بر اسلام و وجود مبارک رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) برسد ، جوان نبود .
زماني که سوره برائت را براي مشرکان مکه خواند ، جوان نبود . زماني که در رختخواب رسول خدا (صلي الله عليه و آله) خوابيدند ، جوان نبود .
ما در بحث سقيفه سه نکته مطرح مي شود که ما در جاي خود مفصل بيان خواهيم کرد . نکته اول اين که در سقيفه شورا بود يا درگيري يا کودتا ؟ نکته دوم اين که زماني که مهاجر و انصار در سقيفه باهم درگير شدند ، مهاجرين به چه چيزي براي استحقاق ابوبکر در خلافت ، استدلال کردند ؟ نکته سوم اين که به چه دليلي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را کنار گذاشتند ؟
ما پاسخ همه اين نکات را از کتب اهل سنت بيان خواهيم کرد و گمان نمي کنم که بينندگان عزيز اين مسائل را به صورت مفصل از جايي شنيده باشند.
لذا اين نکته اي که در شرح ابن ابي الحديد نقل شده را اين گونه مطرح مي کند .
مجري :
حضرت استاد ! ما نسبت به همين شجاعت حضرت امير (عليه السلام ) در کتب اهل سنت روايات زيادي داريم و فکر مي کنم که اگر بينندگان عزيز اين ها را بدانند ، بسيار به شور و شعف مي آيند . من خواهش مي کنم که حضرت عالي نسبت به حديث ماندگاري که در کتب اهل سنت هم هست و در خواست مي کنيم که سند آن را بررسي و مطرح کنيد :
ضربة علي يوم خندق افضل من عبادة الثقلين
ضربت امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) در روز خندق بالاتر است از عبادت ثقلين .
که استاد هم منظور از ثقلين را بيان خواهند کرد ، آيا منظور اين دنيا و آن دنيا است يا عبادت جن و انس ؟
آيا حضرت استاد اين روايت در کتب اهل سنت وجود دارد يا نه ؟
حضرت آيت الله حسيني قزويني :
اثبات شجاعت امير المؤمنين علي بن ابيطالب
در اين جا بحث شجاعت مطرح نيست ، شايد افراد شجاع ديگري هم بودند مثل خالد بن وليد و غيره . گذشته از اين که مطالبي که در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) قلب مبارک ايشان را به درد آورد و حضرت سه بار فرمود :
اللهم اني ابرء اليك مما فعل خالد
خالد بن وليد انسان شجاعي بوده و همين فرد باعث شد که در جنگ احد هفتاد نفر از عزيزان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به شهادت رسيدند . در اين جا بحث اشجعيت است . اين عبارت هايي که مخصوصا در مورد جنگ خندق است که عمرو بن عبدود ، هل من مبارز مي طلبد به طوري که پرفسور محمود عقاد مي گويد : خود عمرو بن عبدود در بين دوست و دشمن به عنوان يک شجاع بي بديل معروف بود ، طوري که او را برابر با هزار نفر رزمنده به حساب مي آوردند .
حتي جايي ديدم که سپهر نقل مي کند : در همين جنگ خندق ، زماني که عمرو بن عبدود آمد ، خليفه دوم گفت : ما قبل از اسلام در يک سفري که عمرو بن عبدود هم با ما بود . حدود هزار نفر از راهزن ها به ما حمله کردند ، عمرو بن عبدود پاي شتري را گرفت و تمام اين هزار نفر را زخمي کرد ؛ ولي در جنگ خندق زماني که اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) به ميدان جنگ آمد ، او را با شمشير ذوالفقارش ، به درک واصل کرد و همين باعث شد که روحيه دشمنان اسلام ، که همه دست به دست هم داده بودند تا کار اسلام را يکسره کنند ، ضعيف شود .
در اين خصوص تعابير مختلفي بيان شده از جمله عبارت حاکم متوفاي 405 هـ که مي گويد :
عمرو بن عبدود قتله علي بن ابيطالب مبارزة هذا حديث صحيح الاسناد ولم يخرجاه وله شاهد عجيب . عن بهز بن حكيم عن أبيه عن جده قال قال رسول الله صلي الله عليه وسلم لمبارزة علي بن أبي طالب لعمرو بن عبدود يوم الخندق أفضل من أعمال أمتي إلى يوم القيامة.
زماني که عمرو بن عبدود ، علي بن ابيطالب (عليه السلام) را به مبارزه طلبيد ، علي بن ابيطالب (عليه السلام) او را کشت . اين روايت صحيح السند است ولي مسلم و بخاري آن را نقل نکرده است و حديث عجيبي شاهد اين روايت کشته شدن عمرو بن عبدود به دست امير المؤمنين (عليه السلام) بيان شده .
اين روايت را نقل مي كند که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند : مبارزه علي بن ابيطالب (عليه السلام) و کشته شدن عمرو بن عبدود در روز خندق ، افضل از اعمال امت من تا روز قيامت است . اين مطلب بسيار عجيب است .
حاكم نيشابوري . ابو عبدالله ، مستدرک علي الصحيحين ، ج 3 ، ص 32
همين مطلب را آقاي خطيب بغدادي در تاريخ بغداد ، جلد 13 ، صفحه 18 و آقاي ديلمي در الفردوس بمأثور الخطاب ، جلد 3 ، صفحه 455 و ابن عساکر در تاريخ دمشق ، جلد 50 ، صفحه 333 نقل مي کند .
تعبير ديگري را که عضد الدين ايجي متوفاي 756 هـ از فارسين ميدان کلام اهل سنت است ، دارد :
الرابع الشجاعة تواتر مكافحته للحروب ولقاء الأبطال وقتل أكابر الجاهلية حتى قال صلي الله عليه وسلم يوم الأحزاب ( لضربة علي خير من عبادة الثقلين ) وتواتر وقائعه في خيبر وغيره
عضد الدين ايجي متوفاي 756 هـ نقل مي کند : اين که علي بن ابيطالب (عليه السلام) در جنگ ها هميشه پيروز بود و با قهرمانان و بزرگان جاهليت را به خاک مي زد ، متواتر است . به طوري که رسول خدا ﴿صلي الله عليه و آله ) در روز جنگ احزاب گفت : ضربت علي بن ابيطالب (عليه السلام) بهتر از عبادت جن و انس است . اين شجاعت علي بن ابيطالب (عليه السلام) در خيبر و غير خيبر ، متواتر است .
ايجي ، عضد الدين ، المواقف ، ج 3 ، ص 628 و 637
همچنين جناب سعد الدين تفتازاني متوفاي 791 هـ مي گويد :
وأيضا هو أشجعهم يدل عليه كثرة جهاده في سبيل الله وحسن إقدامه في الغزوات وهي مشهورة غنية عن البيان ولهذا قال النبي صلي الله عليه وسلم لا فتى إلا علي ولا سيف إلا ذو الفقار وقال صلي الله عليه وسلم يوم الأحزاب لضربة علي خير من عبادة الثقلين .
علي بن ابيطالب (عليه السلام) شجاعترين صحابه بود و کثرت جهاد او در راه خدا و جلو دار بودنش در غزوات ، احتياجي به بيان نيست . لذا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در اين باره مي فرمايد : لافتي الا علي لاسيف الا ذوالفقار و هم چنين فرمودند : ضربت شمشير علي بن ابيطالب (عليه السلام) افضل از عبادت ثقلين است .
تفتازاني ، سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله ، شرح المقاصد في علم الکلام ، ج 2 ، ص 301
البته در منابع شيعه الي ما شاء الله بيان شده ؛ ولي چون مبناي ما بر اين است که از منابع شيعه نقل نکنيم و آن چه در اين جا ملاک قضاوت است ، نظر علماي اهل سنت مي باشد .
مجري :
اين حديثي که حضرت استاد در مورد جنگ خندق فرمودند ، بسيار عجيب است که قول دادند در جلسات آينده آن را مفصلا بيان خواهند کرد زماني که اسلام در مقابل کفر ايستاده و عمرو بن عبدود از خندق عبور کرده و رعب عجيبي در ميان مسلمين به وجود آمده ، که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي پرسد چه کسي حاضر است با اين شخص بجنگد؟ کسي جز حضرت امير (عليه السلام) بلند نمي شود که با او مبارزه کند و از پاي در آورد و اسلام را به پيروزي برساند ، اين در حالي است که حضرت جوان بودند و سن کمي داشتند . سرّ سخن رسول خدا (صلي الله عليه و آله) که فرمودند ضربت ايشان افضل از عبادت جن و انس است را نمي دانيم .
حضرت استاد ! رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در اين رابطه سخن ديگري هم فرموند :
اليوم برز الإيمان كله الي الشرك كله
قضيه اين روايت چيست و آيا اين روايت در کتب اهل سنت هم بيان شده است ؟
حضرت آيت الله حسيني قزويني :
ان شاء الله در جلسه آينده به صورت مفصل در باره شجاعت امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي پردازيم و قطعا بينندگان عزيز چه شيعه و چه سني دوست دارند که اين مطالب را بشنوند و بنده سعي دارم که اين مطالب را مستدل و مستند بيان کنم .
آقاي جاحظ ، متوفاي 255 هـ ، مؤلف کتاب العثمانيه ، اولين کتاب ضد شيعي است ؛ اما باز هم در قضيه عمرو بن عبدود مي گويد :
كيوم دعا عمرو بن عبدود المسلمين إلى المبارزة ، فأحجم الناس كلهم عنه ، لما علموا من بأسه وشدته ، ثم كرر النداء ، فقام علي عليه السلام ، فقال : أنا أبرز إليه ، فقال له رسول الله صلي الله عليه وسلم : إنه عمرو قال : نعم ، وأنا علي فأمره بالخروج إليه ، فلما خرج قال صلي الله عليه وسلم : برز الإيمان كله إلى الشرك كله
زماني که عمرو بن عبدود هل من مبارز طلبيد ، همه مردم فرار کردند و با توجه به قدرت و توانمندي عمرو بن عبدود ، همه مردم عقب نشيني کردند . اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند : يا رسول الله من حاضرم به مبارزه اين شخص بروم . حضرت فرمودند : يا علي اين عمرو بن عبدود است (برابر با هزار نفر است ) امير المؤمنين (عليه السلام) فرمودند : بله ، من هم علي هستم . رسول خدا (صلي الله عليه و آله) دستور دادند که به مبارزه عمرو بن عبدود بروند .
زماني که اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) خارج شدند ، حضرت فرمود : تمام ايمان در مقابل تمام کفر به مبارزه بر خواست .
علي بن ابيطالب (عليه السلام) به عنوان ايمان کامل و ايمان مجسد و عمرو بن عبدود به عنوان شرک کامل و شرک مجسد با هم برابري کردند . به نظر شما کلامي زيباتر از اين هم مي توان بيان کرد ؟
جناب ابن سمعون بغدادي متوفاي 387 هـ بيان مي کند :
قال ابن سمعون بغدادي المتوفي 387 هـ : وجاء بعض الروايات ان عليا رضي الله عنه لما برز عمروا قال رسول الله صلي الله عليه وآله : اليوم برز الايمان كله لشرك كله .
در بعضي از روايات نقل شده زماني که عمرو بن عبدود با علي بن ابيطالب (عليه السلام) به مبارزه بر خواست ، رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند : امروز تمام ايمان در مقابل تمام شرک قرار گرفت .
ابن سمعون ، امالي ، ج 1 ، ص 275
همين مطلب را جناب دميري در کتاب حيات الحيوان ، جلد 1 ، صفحه 387 نقل کرده است .
مجري :
زماني که جناب استاد اين حديث را بيان مي کردند که برز الايمان کله و حضرت امير (عليه السلام) به عنوان نماينده ايمان در مقابل شرک و کفر مطرح مي شود ، اين حديث را تداعي مي کند : زماني که حب او ، بهشت و بغض او باعث نفاق مي شود ، ايمان مجسم هم که حضرت امير (عليه السلام) است . مشخص خواهد شد و در جايي فرموده بودند : کسي مرا دوست نمي دارد ، مگر اين که مؤمن است و کسي که مرا دشمن نمي دارد ، مگر اين که منافق باشد.
تماس بينندگان
بيننده : آقاي محمودي از اهواز ـ شيعه
در هر جايي که انسان باشد ، براي رسيدن به رهبري جامعه بايد يک مقدماتي داشته باشد مثلا يا بايد يک موقعيت نظامي يا سياسي ـ اجتماعي يا اقتصادي وحتي نسبي و مذهبي و امثال اين ها را داشته باشد . ما اگر فرض غلط را بگيريم که بعد از نبي مکرم اسلام (صلي الله عليه و آله) صحابه ارتباط خوبي با حضرت امير (عليه السلام) نداشتند ، با قبول اين فرض غلط ، مي بينيم در آن جامعه حتي اگر طلحه و زبير هم انتخاب مي شدند ، مي گفتيم اين ها جنگاور بودند . شرايط جامعه چگونه شد که اين آقايان با وجود عدم اين ويژگي ها ، انتخاب شدند . حال اگر علي بن ابيطالب (عليه السلام) را هم در متن اين جامعه قرار دهيم ، زماني که تاريخ را مطالعه مي کنيم ، هم از شيعه و هم از سني ، از اولين روزهاي دعوت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) ، حضرت امير (عليه السلام) به عنوان جانشين معرفي كرد تا غدير خم .
با اين وجود چه اتفاقي افتاد که اين آقايان خلافت را به دست گرفتند . بنده از اهل سنت معذرت مي خواهم ؛ ولي به نظر من اين يک کودتا يا شبه کودتا بود که اتفاق افتاد .
مجري :
يک بخشي را حضرت استاد امشب بيان کردند که دو مقوله داشت :
1 ) به خاطر سن کم امير المؤمنين (عليه السلام ) .
2 ) حبي که به فاميل خود داشت . البته اين مطلب از کتب اهل سنت نقل شد .
ما مي گوييم اگر حضرت امير (عليه السلام) به عنوان جانشين رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است و از طرف خداوند نصب شده و ما بايد شرع و دين خود را بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) ، از حضرت امير (عليه السلام) و اولاد معصومين آن حضرت بگيريم ، اين ها همه مطالبي است که از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل شده و در کنار آن مباحث عقلي را هم بيان مي کنيم که از نظر عقلي حضرت امير (عليه السلام) اين در نزد مردم اين جايگاه را دارد .
بيننده :
بله ، شما درست مي فرماييد . بنده هم بسيار عاميانه بيان مي کنم که چرا ما حب حضرت علي (عليه السلام) و فرزندانشان را داريم ؟ مگر غير از اين است که آن ها دست من را مي گيرند و قدم به قدم مرا به هدف اصلي خلقت مي رسانند ؟ ما اگر در عزاي آن ها گريه مي کنيم و در شادي هاي آن ها ، شادي مي کنيم ، براي اين است که آن ها به من کمک مي رسانند و به هدف خلقت نزديک و نزديک تر مي کنند.
فرض کنيم که خلفا بر حق هستند ، الان اين ها براي من چه استفاده اي دارند ؟ مثلا يک فراز از دعا از اين آقايان براي من معرفي کنيد ؟ يک جمله توحيدي از اين ها به من آموزش دهيد ؟ که من را به سمت خداپرستي هدايت کند . من اصلا هيچ چيزي در اين ها نمي بينم ، من دين خود را همه از ائمه (عليه السلام) گرفته ام .
حضرت آيت الله حسيني قزويني
ما بار ها گفته ايم که قضيه امير المؤمنين (عليه السلام) براي کسي که به دنبال حقيقت مي گردد ، بسيار واضح و روشن است . اما کسي که به دنبال حقيقت نيست و خود را به خواب زده ، مشکل است و نمي خواهد اين قضيه را درک کند .
ما دلائل امامت را از نظر قرآن بيان کرديم که سه آيه را مفصل توضيح داديم و حدود هشت ماه است که به اين آقايان مي گوييم که بيايد در اين باره مناظره کنيم و اين ها هيچ جوابي ندارند و فرار مي کنند . ما کاري به اهل سنت نداريم ؛ ولي اين شبکه هاي وهابي که خود را نماينده اهل سنت مي دانند و هيچ ارتباطي به اهل سنت ندارند ، از هر گونه اهانت و جسارت به ائمه (عليهم السلام) ، حضرت زهرا (عليها السلام) و امام حسين (عليه السلام) و مراجع دريغ نکرده اند .
من تا به حال يک سني را نديده ام که حب ائمه (عليهم السلام) را نداشته باشد . ما در برنامه اي که با حضرت آيت الله مکارم شيرازي داشتيم ، يکي از عزيزان اهل سنت روي خط آمد و گفت : چرا اهل سنت ماهواره ندارند ؟ حاج آقاي مکارم فرمودند : شما اقدام کنيد ، ما به شما کمک مي کنيم .
بنده هم بارها گفته ام که اهل سنت اقدام کنند نه اين وهابي ها ، نه سلفي ها ، نه آن هايي که دستشان در دست افسران امنيتي عربستان سعودي است . ما اين ها را اهل سنت نمي دانيم .
آن هايي که «ومن اضل ممن يدعوا من دون الله» را بر شيعه و بطلان و حرمت توسل تطبيق مي کنند و متوسل را مشرک مي دانند ، ما اين ها را اهل سنت نمي دانيم . مثلا مگر آقاي ماموستا مجتهدي سني نبود ، چرا در اين شبکه ها يک کلمه از ايشان نام نبردند ؟ چون مي دانند که اين افراد ، سني واقعي هستند و پشت پا به تکفيري و سلفي گري زدهاند .
باز هم اعلام مي کنيم که اهل سنت واقعي اقدام نمايند و يک شبکه راه اندازي کنند ، ما هم تجربه هاي خود را در اختيار آن ها قرار مي دهيم که حداقل مردم اهل سنت ايران ، همين شافعي ها بدانند که مذهب شافعي چيست ؟ حنفي بداند که مذهب حنفي چيست ؟ علماي اهل سنت که واقعا سني هستند و تمايل به طرف تکفيري ندارند ، بيايند و اهل سنت واقعي را معرفي کنند و ما هم قول مي دهيم که در اين راه به آن ها کمک کنيم .
بيننده : آقاي وثوق از تهران ـ شيعه
بنده از جناب استاد دو سؤال داشتم . سؤال اول بنده اين است که در يکي از شبکه هاي اسلام ستيز و شيعه ستيز که از لوس آنجلس پخش مي شود ، در باره ضربتي که مولا امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بر عمرو بن عبدود وارد کرد ، شبهه اي را وارد کرد كه آن حضرت اين کار را با خدعه و نيرنگ انجام دادند و آب دهاني که عمرو بن عبدود بر صورت مبارک امير المؤمنين (عليه السلام) انداخت ؛ به خاطر همان خدعه و نيرنگ بود .
به اين صورت که زمان جنگ حضرت فرمودند : مگر قرار نبود که تنها به جنگ بياي ؛ پس اين افراد پشت سرت چه کساني هستند ؟ تا عمرو برگشت ، حضرت قوزک پاي آن خبيث را با شمشير زد و بعد از آن بر سينه او نشست که عمرو بن عبدود بر صورت امير المؤمنين (عليه السلام) آب دهان ريخت و گفت که تو خدعه و نيرنگ کردي . امير المؤمنين (عليه السلام) هم فرمودند : الحرب خدعه .
اين کارشناس شيعه ستيز ، اين مطلب را بيان کرد و بنده به عنوان يک شيعه به خاطر اين اهانت ، بسيار ناراحت شدم . بنده تقاضا دارم که اين مسئله توضيح دهند که آيا خدعه به اين صورت در جنگ جايز است ؟ و اميرالمؤمنين (عليه السلام) که قهرمان قهرمانان است ، چنين کاري کرده است ؟
حضرت آيت الله حسيني قزويني :
بنده به اين مطالب کاري ندارم ؛ اما مباحثي را که در اين هفته فرصت نشد ، بيان کنيم اين است که استاد محمود عقاد ، زماني که به امير المؤمنين (عليه السلام) مي رسد ، مي گويد :
وقال الاستاذ العقاد : كان مثلا يخرج الي مبارزيه حاسر الرأس , ومبارزوه مقنعون بالحديد ... إنه رجل يعرف من الحرب شجاعتها ولكنه لايعرف خدعتها ...
استاد عقاد مي گويد : شجاعت علي بن ابيطالب (عليه السلام) ضرت المثل بود ، با سر برهنه و بدون کلاهخود وارد ميدان جنگ مي شد ؛ صورتي که حريفان او غرق در زره هاي آهني بودند .... علي بن ابيطالب (عليه السلام) مردي است که جنگ ها فقط شجاعت او را مي شناسند و از نيرنگ او چيزي به ياد ندارند ...
اين عبارت يک استاد سني است که در مورد علي بن ابيطالب (عليه السلام) نقل کرده است . ايشان کسي است که همه اهل سنت او را قبول دارند و از فارغ التحصيلان الازهر است .
از طرفي ما هر چه در منابع معتبر جستجو کرديم ، قضيه آب دهان ريختن به صورت مبارک حضرت را ، در هيچ يک از منابع سني و شيعه پيدا نکرديم . مرحوم مطهري هم در يکي از کتاب هايش نقل مي کند که اين قضيه ، ساخته پرداخته قصه پردازان تاريخ است که مولوي اين داستان را در شعر هاي خود هم نقل کرده ؛ ولي ما هيچ سند صحيحي براي اين مطلب پيدا نکرديم .
البته اين را هم در نظر داشته باشيد که يکي از اين شبکه هاي تکفيري تعبير قشنگي در خصوص اين افراد داشتند که مي گفتند اين ها صادرات غير نفتي ايران هستند . ديدند در وطن جايگاهي ندارند ، در کشورهاي بيگانه و در ماهواره ها منم منم مي کنند . اگر راست مي گويند وارد ايران شوند ، بچه هاي کوچک شيعه پاسخ اين افراد را مي دهند . اين افراد نه خودشان جايگاهي دارند و نه سخنانشان جايگاه علمي دارند . مه فشاند نور و سگ عو عو کند ...
امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) چنان مقامي دارند که دوست و دشمن به اين جايگاه معترف هستند و به آن غبطه مي خورند و چنين افرادي مأموريت دارند که مقدسات شيعه را به نحويي زير سؤال ببرند .
بيننده :
با اين که فعل معصوم براي ما حجت است و ما بايد از آن تبعيت کنيم ؛ با اين حال دوست داشتم اميرالمؤمنين (عليه السلام) اين کار را نکرده باشند و با اين سخن استاد آرامش پيدا کردم .
سؤال دوم بنده اين است که يکي از علماي بزرگ تهران فرمودند که قيام زيد بن علي (عليه السلام) به اجماع علما ، مؤذون به اذن ائمه اطهار (عليهم السلام) نبوده است و قول شهيد اول که گفته اند ايشان اذن داشته ، يک قول شاذ و نادر و خلاف اجماع است . يا مثلا قول شيخ صدوق (ره ) و ابن بابويه (ره) ، شيخ مفيد وبقيه استوانه هاي علمي تشيع ، بر مؤذون بودن قيام زيد تأکيد کرده اند يا نه ؟
حضرت آيت الله حسيني قزويني :
ائمه اطهار (عليهم السلام) مخصوصا امام صادق (عليه السلام) در عصري زندگي مي کردند که جاسوسان در جلسات علمي و حتي در زندگي شخصي آن ها نفوذ کرده بودند و نمي توانستند علنا مطالبي را بيان کنند ؛ چون هم خودشان و هم شيعيان در خطر بودند .
زماني است که اذن ، يک اذن خاص است و زماني اذن عام است . وقتي امام صادق (عليه السلام) فرمودند : کساني که در مقابل اين حکومت هاي جور قيام کنند ، من هزينه زندگي ايشان را پرداخت مي کنم . (به صورت كلي ) يا اين كه در برابر حکام جائر آيات و روايات متعدد داريم که در برابر ظالم بايد قيام کرد . از اين واضح تر و روشن تر که امام حسين (عليه السلام) بيان مي کنند :
فَإِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ لَا الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِين
تحف العقول، ص245
يا اين كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرموده اند :
كُنْ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً وَ لِلظَّالِمِ خَصْما.
غرر الحكم و درر الكلم، ص529
ما ده ها آيه و روايت در رابطه با مبارزه با ظلم و استبداد که اين ها همه نشانگر اذن عام است . علاوه بر اين که حضرت زيد (عليه السلام) زماني که مي خواستند قيام کنند ، رواياتي که اين جاعلان و نادان ها بيان مي کنند اين است که امام صادق (عليه السلام) فرمودند : اين قيام نتيجه ندارد و شما به آن نتيجه مطلوب نمي رسيد .
در اين جا بحث نهي نيست که شما قيام نکن ؛ اما زماني که حضرت زيد ﴿عليه السلام ) به شهادت مي رسند و امام﴿ عليه السلام ﴾ خبر دار مي شوند ، بر ايشان ترحم وطلب رحمت مي کنند و مي فرمايند : اگر زيد حکومت را به دست مي آورد ، به اهلش ( ائمه اطهار (عليهم السلام ) واگذار مي کرد .
اگر زيد مؤذون ولو به اذن عام نبود ، منهي امام صادق (عليه السلام) بود ، معنا ندارد که امام (عليه السلام) براي ايشان طلب مغفرت کنند . اين آقايان بحث مؤذون بودند و مشروع بودن را نمي فهمند که دو بحث جداي از هم هستند . قيام زيد مرضي ائمه (عليهم السلام) بوده و اين كه كار ايشان نتيجه داشته يا نداشته ، ائمه (عليهم السلام) فرموده اند که اين قيام بي نتيجه بوده است ؛ اما اين که کارشان مرضي امام (عليه السلام) بوده و امام (عليه السلام) براي ايشان طلب مغفرت کرده اند ، در عبارت مرحوم شيخ صدوق (ره) به عنوان عقيده شيعه ، نقل کرده است كه در اين زمينه روايات زيادي است که کار زيد ، کار دستي بوده و امام (عليه السلام) بيهوده براي هر كسي طلب ترضي کند . ترضي و ترحم امام (عليه السلام) يکي از ادله وثاقت است ؛ لذا اين که حضرت زيد (عليه السلام) مؤذون به اذن عام بوده اند ، هيچ شکي نيست .
ان شاء الله در آينده ادله اذن عام در رابطه با تأسيس حکومت اسلامي در زمان غيبت و يا مبارزه با استبداد ، به دور از گرايش سياسي ، مفصلا بيان خواهيم کرد .
بيننده : قادر از مشهد ـ اهل سنت
شما بحث اشجعيت حضرت علي (عليه السلام) را نقل مي کرديد ، در حالي که بعضي از علما مي گويند از حضرت علي (عليه السلام) به زور بيعت گرفتند و دستان مبارک ايشان را با طناب بستند ، بسيار ناراحت مي شوم . بنده مي خواهم بدانم که اين قضيه در کتاب هاي اهل سنت هم بيان شده يا نه ؟
حضرت آيت الله حسيني قزويني :
برادر بزگوار ! معناي شجاعت اين نيست که در همه جا انسان بزند و بکشد . ما مسلمانان چه شيعه و چه سني معتقديم که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از امير المؤمنين (عليه السلام) شجاع تر بودند . خود اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) هم دارند ، زماني که در جنگ ها عرصه بر ما تنگ مي شد ، به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) پناه مي برديم .
اما پيامبر اکرمي که به مدينه آمده و فرصت فکر کردن به کفار قريش نداده ، با همان شجاعتش در مکه مي بيند که اصحاب و يارانش را ، کفار قريش شکنجه مي کنند ، کوچک ترين حرکت دفاعي انجام نمي دهد . به نظر شما دليل اين کار رسول خدا (صلي الله عليه و آله) عدم شجاعت ايشان است ؟
شجاعت اين است که انسان به عاقبت کاري که مي خواهد انجام دهد ، فکر مي کند که نتيجه چه مي شود . بنا نيست که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) کارهاي خود را با معجزه پيش ببرد . اگر قرار باشد که کار ها با معجزه پيش برود ، وَلَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى : اگر خداوند اراده کند تمام مردم روي زمين ، با تقوا خواهند شد .
اين درست نيست ، رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بايد کار ها را به صورت طبيعي پيش ببرد . تا زماني که نيرو نداشتند ، در مقابل دشمن مقابله نمي کردند . وقتي نيرو پيدا کردند ، قيام نمودند .
امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) در نهج البلاغه و در جاهاي ديگر دارند که اگر من نيرو داشتم ، در برابر کساني که حق مسلم من را غصب کرده اند ، مي ايستادم .
در اين مطلب هيچ شک و شبهه اي نيست ؛ ولي اين که گفتيد آيا در منابع اهل سنت هم نقل شده يا نه ؟
بنده به شما چند آدرس مي دهم که معاويه نامه اي به امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي نويسد :
كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ
يا علي ترا مثل شتر مهار كرده ، کشان کشان براي بيعت به مسجد بردند .
امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) به معاويه جواب مي دهد :
وَقُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ وَلَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَأَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَمَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوما .
به من نوشته بودي همان طور که شتر مهار شده را کشان کشان مي برند ، مرا هم کشان کشان به مسجد بردند ، تا اين که بيعت کنم . معاويه با اين کار خود خواستي که از من مذمت کني ، در صورتي که مدح مرا کرده اي . مي خواستي مرا رسوا کني ، خودت رسوا شدي . اين که يک انسان مظلوم واقع مي شود ، باکي بر او نيست . واي بر کساني که ظلم کرده اند . کساني که مرا کشان کشان مي برند ، مذمت مي شوند نه من که کشان کشان برده شدم .
نهج البلاغه ، نامه 28
شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد ، ج 15 ، ص 183
از علماي اهل سنت ، آقاي نويري ، متوفاي 737 هـ ، کتابي به نام نهايه الارب ، جلد 7 ، صفحه 236 ، کشان کشان بردن امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) را بيان کرده است .
جناب آقاي قلقشندي ، از علماي بزرگ اهل سنت ، متوفاي 821 هـ ، در کتاب صبح الاعشاء ، جلد اول ، صفحه 276 اين مطلب را بيان کرده است .
همچنين آقاي جوهري در از سقيفه تا فدک ، صفحه 73 مي گويد :
م أخرجهم بتلابيبهم يساقون سوقا عنيفا حتى بايعوا أبا بكر ..
عباي علي بن ابيطالب (عليه السلام) را به گردنش پيچاندند و کشان کشان به مسجد بردند تا از او بيعت بگيرند .
الجوهري ، السقيفة وفدك ، ص 73
بلاذري از علماي بزرگ اهل سنت است که در کتاب انساب الاشراف ، جلد اول ، صفحه 587 نقل مي کند که ابوبکر به عمر دستور داد :
ائتني به بأعنف العنف
علي بن ابيطالب (عليه السلام) را با بدترين وجه به مسجد بياوريد .
بلاذري ، انساب الاشراف ، ج 1 ، ص 253
اين مباحث در کتاب الامامه والسياسه ، تأليف ابن قتيبه دينوري ، صفحه 31 ، کتاب اعلام النساء ، جلد 4 ، صفحه 114 هم بيان شده است .
اين مطالب در کتب اهل سنت هم نقل شده ، اين گونه نيست که فقط در کتب شيعه بيان شده باشد .
بيننده : محمد از چابهار ـ اهل سنت
روايتي را که در فضيلت حضرت علي (عليه السلام) نقل کرديد ، در کتاب هاي اهل سنت هم نقل شده و هيچ شکي هم در آن نيست که حضرت علي (عليه السلام) داراي چنين فضائلي است و در تمام کتب اهل سنت حتي صحاح اهل سنت وجود دارد ؛ مثلا امام نسائي در کتاب سنن نسائي که از فضائل حضرت علي (عليه السلام) دفاع کردند ، به شهادت رسيدند .
اما نبايد فضائل حضرت علي (عليه السلام) را نقل کنيم و ديگران را متهم به بزدلي و ترسو کنيم .
مجري :
بنده در اين جا نکته اي را بيان کنم که در سال هاي گذشته در جمعي يکي از برادران اهل سنت چنين سؤالي را پرسيدند که چرا شما اين همه براي حضرت امير (عليه السلام) چنين فضائلي نقل کرده و ايشان را اشجع الناس مي دانيد ؛ ولي براي ديگر صحابه مخصوصا خليفه اول و دوم و سوم هيچ جايگاهي قائل نيستيد . حضرت استاد پاسخ زيبايي دادند که فکر مي کنم شما را قانع کنند و گفتند ما در کتاب هاي اهل سنت هر چه جستجو کرديم ، چيزي در اين باره نيافتيم و اگر شما فضائلي را براي اين سه نفر پيدا کرديد و به ما ارائه دهيد و ما مثل شما اهل سنت مي شويم .
حضرت آيت الله حسيني قزويني :
ما در رابطه با اعلميت حضرت امير (عليه السلام) از کتب اهل سنت روايات زيادي را نقل کرديم و در کنار آن از کتب شيعه مطلبي بيان نکرديم . از ابن قيم جوزيه و از ابن حزم اندلسي ، که از استوانه هاي علمي اهل سنت هستند ، چهل پنجاه مورد از عدم آگاهي خليفه دوم به ضروري ترين مسائل را در کنار هم گذاشتيم و حتي ما يک روايت که فرض کنيد ، چند سؤال کنند و آن ها پاسخ دهند ، پيدا نکرديم .
بحث اشجعيت امير المؤمنين (عليه السلام) را هم در اين جلسه شروع کرديم و در جلسات بعد هم ادامه مي دهيم . شما معتقد هستيد که در طول اين بيست و سه سال ، ابوبکر از اولين کساني بوده که به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) اسلام آورد ، عمر هم در سال نهم مسلمان شد ؛ ولي سيزده سال با حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) با ايشان همراه بودند و در جنگ هاي زيادي اين دو نفر حضور داشتند ، بنده از شما تقاضايي داريم مبني بر اين که از کتب اهل سنت ولو با سند هاي ضعيف ، يک روايت نقل کنيد که اين دو نفر به عنوان نماد اهل سنت ، يک نفر ، از کفار ، يهودي ها و مشرکين را کشته باشند .
اگر مي توانيد اين مطلب را براي ما بياوريد و ما در مورد آن مفصل بحث خواهيم کرد .
بيننده :
در زمان بني اميه و بني عباس به خاطر اين که گروهي ناصبي بيشترين توهين ها و جسارات را به حضرت علي (عليه السلام) ، علماي اهل سنت بيشترين تلاش را براي جمع آوري فضائل حضرت علي (عليه السلام) مي کردند ، اين کار را هم به اين خاطر که دهان دشمنان آن حضرت را ببندند ، انجام مي دادند . فضيلت دال بر خلافت نمي شود که براي هر کس فضائل بيشتري بيان شود ؛ پس لياقت خلافت را دارد . شما مي گوييد امامت از جانب خداست ؛ ولي ما خلافت را از جانب خداوند مي دانيم .
حضرت آيت الله حسيني قزويني :
شما اجازه دهيد در مورد سؤالي که از شما پرسيدم ، به نتيجه اي برسيم . عبد الکريم خطيب ، يکي از اساتيد دانشگاه الازهر مصر که کتاب هاي زيادي هم دارد ، در يکي از کتاب هاي خود به نام « عمر بن خطاب » در صفحه 186 ، زماني که به شرح حال خليفه دوم مي رسد ، اين تعبير را دارد :
فابوبکر لم يعرف عنه انه كان ذا مكانة معروفة في مواقع القتال ...
ما به هيچ وجه ، هيچ اثري که آقاي ابوبکر در جنگ ها تأثير گذار و داراي جايگاهي بوده است ، پيدا نکرديم .
خطيب ، عبد الکريم ، عمر بن خطاب ، ص 186 ، چاپ مصر سال 1961
آقاي عبد الکريم خطيب از علماي هفت ، هشت سال قبل نيست ، از علماي معاصر است که تمام منابع شيعه و سني را هم در دسترس دارد .
از علماي متقدم ، جناب آقاي اسکافي ، از اعيان قرن سوم و چهارم است . زماني که ايشان به ابوبکر مي رسد ، مي گويد :
لم يرم قط بسهم ، ولا سل سيفاً ، ولا أراق دماً ...
در جنگ ها آقاي ابوبکر حتي يک تير هم نيانداخته ، شمشيري نکشيده و خوني هم نريخته است .
شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ، جلد 13 ، صفحه 293
شما لطف کنيد در رابطه با شجاعت اين دو نفر که در نزد شما مقدس هستند ، در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بيان کنيد ، هم ما استفاده مي کنيم و هم بينندگان عزيز ما استفاده مي کنند . البته حدود ده سال قبل در شبکه المتستقله ، ميان دکتر تيجاني و دکتر ابو زهراء اهل سنت با وهابي ها بحث شد ، در آن جا هم شيعيان تحدي کردند که يک مورد در رابطه با اين که خليفه اول در اين بيست و سه سال ، مثلا خوني از کفار ، مشرکين يا يهودي ها ريخته باشد . آن ها نتوانستند يا منابع تحقيقي در اختيارشان نبود .
حضرت عالي که همه نرم افزار ها را در اختيار داريد و با علماي بزرگوار هم در ارتباط هستيد ، اگر اين مطلب را در جلسه آينده براي ما بياوريد ، از شما تشکر مي کنيم .
مجري :
از شما استاد گرامي و بينندگان عزيز تشکر مي کنيم و از شما مي خواهيم که حسن ختام برنامه دعا باشد .
حضرت آيت الله حسيني قزويني :
خدايا تو را قسم مي دهيم که به حق محمد و آل محمد و به آبروي اميرالمؤمنين (عليه السلام)
فرج امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) را نزديک بگردان .
ما را از ياران آن حضرت قرار بده .
حاجات همه مسلمين را برآورده به خير بفرما .
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها :
موضوع :
علما و روحانیون , معصومین , ,